وسوسه شدم، آلوده نه

گفتگوی روزنامه صبح نو با محمدرضا شفیعی تهیه کننده سینما و تلویزیون که پیرامون فعالیت های این تهیه کننده در دو دهه فعالیتش در سینما و تلویزیون انجام شده است که در ادامه می خوانید.

 

 

چندماهی است که پخش پشت سر هم سریال‌های «سرباز»، «شاهرگ» و «زمین گرم» یک نام را بیشتر در مرکز توجه و حتی سوال قرار داده است: محمدرضا شفیعی. صاحب این نام حالا از آستانه دو دهه فعالیتش هم عبور کرده و درباره کارنامه کاری‌اش به‌عنوان تهیه‌کننده در تلویزیون و سینما، سوالات و شبهات بسیاری مطرح است. به همین مناسبت به سراغ او رفتیم تا درباره این کارنامه و البته تجربیاتش طی دو دهه فعالیت متمرکز بر تهیه‌کنندگی در حوزه سریال و فیلم سینمایی گپ و گفتی داشته باشیم.

گفتگوی روزنامه صبح نو با محمدرضا شفیعی تهیه کننده سینما و تلویزیون که پیرامون فعالیت های این تهیه کننده در دو دهه فعالیتش در سینما و تلویزیون انجام شده است که در ادامه می خوانید.

از چه سالی فعالیت‌تان را در حوزه هنر و سینما شروع کردید؟

من از سال‌۷۸ در یک موسسه فرهنگی هنری که کار اصلی‌اش هم مستند بود، همزمان با درس خواندن کار می‌کردم. این موسسه به غیر از مستند، نمایشگاه‌های فصلی را هم برگزار می‌کرد و فعالیت‌های نمایشی هم داشت. از همین جنس کارهایی که بعداً آقای بهزاد بهزادپور، بهتر و حرفه‌ای‌ترشان را انجام داد. از همانجا هم دوستی ما با سردار همدانی آغاز شد و به نظرم همان سال‌های‌۷۷-۷۶ بود که نمایشگاهی را برای ایشان برگزار کردیم. شاید برای اولین‌بار بود که یک نمایشی در محیط باز با این شکل و شمایل برگزار می‌شد، مقداری هم ایشان نگران بودند که خطرناک باشد اما الحمدلله مشکلی پیش نیامد. بعدها مدل‌های خیلی باحال‌تر و بزرگ‌تر این نمایش‌ها البته اجرا شد. من هم از سال‌۷۹-۷۸ دیگر ساخت کلیپ و تیزر را شروع کردم و وارد حوزه تهیه‌کنندگی شدم.

از آن زمان تعداد زیادی سریال و فیلم سینمایی کار کردید. به نظر خودتان کارنامه قابل دفاعی دارید؟
نه، معلوم است که ندارم! (می‌خندد) اما چند نکته وجود دارد که باید در موردشان حرف بزنم؛ یکی اینکه تصمیم من بر این بود که آن کارهایی که دوست ندارم را انجام ندهم. مقداری هم در این زمینه موفق شدم. آلوده یکی دو کار شدم اما به سرعت فهمیدم مال من نیست و به دیگران واگذار کردم. بقیه کارهایی را که انجام داده‌ام دوست داشتم حتی اگر خوب درنیامده باشد چون کارهایی بوده‌اند که فکر می‌کردم به قیافه‌ام می‌آید و به اعتقاداتم نزدیک است. دوم هم این که من غیر از تولید محصول فرهنگی هیچ کار دیگری نکرده و ان‌شاءالله نمی‌کنم!

البته غیر از مدیریت چند رسانه زنجیره‌ای…
حالا آن کار ژورنالیستی هم از نوجوانی علاقه‌ام بود. هنوز نشریه‌ها را دارم که یک برگه دو صفحه‌ای در حوزه مقاومت است و من هم اسم خودم را گذاشته‌ام سردبیر! اما واقعاً غیر از حوزه تولید آن هم فقط حوزه نمایشی، هیچ کار دیگری نکردم. از این جهت روی این موضوع تاکید می‌کنم که بعداً بگویم یکی از آسیب‌های اوضاع فعلی ما همین است. خودم در این سال‌ها خیلی پیشنهادهای وسوسه‌کننده‌ای داشتم؛ مثلاً تهیه فلان تاک‌شو یا مدیریت فلان جا و از این دست پیشنهادها. اما بنای من از روز اول همین بود که در کاری غیر از تولید آن هم فقط آثار نمایشی وارد نشوم و نشدم. این دو تا به نظرم مهم است: اول این که کاری که به آن علاقه و اعتقاد داریم انجام دهیم و ثانیاً کاری خارج از حیطه تولید اثر فرهنگی انجام ندهیم.

مثلاً چه کاری؟
مثلاً خیلی از رفقای ما به‌خاطر اینکه تولید اثر فرهنگی آنطور که باید، مورد توجه نیست، در همین حوزه فرهنگ، آلوده کارهای دیگری شدند. مثلاً سینمادار شدند، پردیس زدند، افتادند دنبال «وی‌اودی»‌ها یا وارد کارهایی از این جنس شدند. یعنی آدمی که می‌توانست مفید باشد و سالی دو سه تا فیلم تولید کند و اثر فرهنگی بسازد، یعنی همان چیزی که واقعاً نقطه ضعف ماست، حالا مشغول کارهای دیگری در توسعه بسترهای نمایشی شده است. خب ما «وی‌اودی» داریم، ۳۰‌کانال تلویزیونی داریم ولی هیچی نداریم نشان دهیم! یا مجبوریم محصولاتی را نشان دهیم که باب سلیقه خودمان نیست یا برویم سراغ آثار خارجی. یک بار به یکی از مدیران حوزه هنری گفتم چقدر خوب است که شما این همه سینما دارید و این همه هم می‌سازید ولی حیف که چیزی ندارید در آن‌ها نشان دهید! ما واقعاً الان با خلأ تولید مواجهیم. این به این معنی نیست که زیرساخت‌های‌مان همه درست است و مشکلی نداریم؛ نه، آن‌ها هم خیلی ضعف دارند ولی این کار ما نبود. قرار نبود ما هم سینمادار شویم. چندسال پیش یکی از دوستان به من هم پیشنهاد داد در یک پردیسی سهیم شوم اما نهایتاً نپذیرفتم چون فکر کردم بخش بزرگی از انرژی را که باید روی تولید اثر بگذارم، خواهد گرفت. اتفاقاً چوبی هم که می‌خورم از همینجاست! می‌گویند شفیعی چرا انقدر کار می‌کند؟!
به نظر خودتان هم زیاد کار می‌کنید؟ چطور چند سریال را پشت سر هم و گاهی همزمان روی آنتن دارید؟
واقعاً اینطور نیست. بخشی از این‌ها به تلویزیون و کنداکتورش برمی‌گردد که ناگهان چند سریال را با هم روی آنتن می‌فرستد. یا موقعیت‌هایی مثل همین کرونا که ناگهان کارها خوابید. بعضی کارهای همکاران تهیه‌کننده خوابید که دو تا از کارهای من هم جزوشان بود ولی کسی کارهای خوابیده را فهرست نمی‌کند که بعد قضاوت کند. تلویزیون یک‌باره دستش خالی شده و کارهایی را که داشته دارد تند تند پخش می‌کند. این‌ها ربطی به من تهیه‌کننده ندارد. بعضی از این سریال‌ها برای یک‌سال‌و‌نیم یا دوسال قبل است. اساساً یکی از آسیب‌ها همین است که بعضی دوستان پشت سر هم بدون در نظر گرفتن محتوا هرچیزی را تولید می‌کنند. کاری که من کردم این نبوده که فقط تولید کنم بلکه دنبال کاری بودم که به خودم نزدیک باشد. نمی‌گویم همه آثارم هم خیلی برجسته بوده‌اند. اما به هرحال خودم برخی رفقایم را هم نقد می‌کنم که فلانی، تو نباید پای تولید چنین اثری بایستی. آن‌ها هم توجیهاتی می‌کنند که آخرش همین است که بالاخره می‌خواستیم کارکنیم.این یعنی تولید یک اثر فرهنگی فقط با نگاه اقتصادی.
حداقلش این است که شما به‌عنوان مدیر باید خرج موسسه و پرسنل آن را بدهید و بدون کار، این ممکن نیست…
اقتصاد کار فرهنگی موضوع مهمی است که باید در جایی دیگر مفصل به آن پرداخت. من نمی‌گویم اقتصاد کار فرهنگی مهمی نیست؛ اتفاقاً خیلی  هم مهم است. اما تولید اثر فرهنگی به صرف کار و اقتصاد غلط است.

حتی اگر ضعیف بوده؟
به نظر خودم که ضعیف نیستند. مثلاً در مورد «سرباز» خیلی به من انتقاد شد، اما معتقدم از آن سریال‌هایی است که صدایش حالا در نمی‌آید و زمان لازم است تا ارزش‌هایش شناخته شود. البته با «وضعیت سفید» مقایسه‌اش نمی‌کنم اما در همان «وضعیت سفید» هم اوضاع ما در روزهای اول، همین طور بود. من «وضعیت سفید» را در حالی به آنتن فرستادم که دو سریال از خودم پشت سر هم پخش شده بود. اولی «جراحت» که ۸۹‌درصد بیننده داشت و می‌گفتند از آن‌هایی است که خیابان خلوت می‌کند بعدی هم «فاصله‌ها» بود که باز هم جزو پرمخاطب‌ها بود. «وضعیت سفید» در چنین زمانی روی آنتن رفت و در پربیننده‌ترین حالت به ۳۵درصد مخاطب رسید! حتی بعضی از رفقای‌مان برای این کار، من را محکوم کردند و من در تلویزیون، ارزیابی منفی شدم به این عنوان که این چه سریالی بود که ساختی! دو سه سال بعد که تکرارها پخش شد و آقای ضرغامی، رییس وقت سازمان دید -که این هم فاکتور مهمی است- سریال را در بازگشایی شبکه نمایش دیدند، در مراسمی ضمن صحبت‌هایشان به همین مناسبت گفتند چقدر این سریال خوبی است! چرا من آن را ندیده بودم؟! «سرباز» هم همینطور است. یک کار روان‌شناسانه برای مخاطب نخبگانی است که البته به غلط زمان پخش بدی داشت، به غلط به آن تایم بدی داده شد، به غلط به‌خاطر شرایط مجبور شده‌اند هرشب آن را روی آنتن بفرستند، این مسائل به من مربوط نیست. کرونا سریال رمضانی را تعلیق کرده گفته‌اند بدو، سرباز را برسان! هر قدر هم ما گفته‌ایم این سریال مناسب ساعت افطار شبکه سه باتوجه به سابقه و عادت
۱۵-۱۰ساله مخاطب آن نیست، کارگر نیفتاد.

پس به زعم خودتان کار ضعیفی در کارنامه‌تان نیست؟
ممکن است انتقاداتی به آن باشد. این را هم باید در نظر گرفت که گاهی واقعاً توان یک پروژه در یک حدی است. توان فقط پول نیست؛ یکی‌اش پول است، یکی محتواست، یکی کارگردان است. مثلاً تصمیم گرفته‌ایم با یک کارگردان کاراولی کار کنیم، بالطبع آسیب‌هایی هم دارد ولی یک کارگردان به تلویزیون معرفی شده است. پس هر کاری باید با مختصات خودش ارزیابی شود. همین «شاهرگ» که پخش شد یکی از مدیران برای من نقل می‌کرد که در جلسه‌ای به آقای علی‌عسکری گفتم بالاخره بعد از ۴۰‌سال یک نفر پیدا شد که بخشی از تاریخ معاصر انقلاب را نمایشی کند، هرچند رادیویی! چون بالاخره پول نداشته‌اند. پولی که به شاهرگ تزریق شده از بعضی از همین ملودرام‌های اجتماعی کمتر بوده، به هرحال هر کاری یک بضاعتی دارد.

چرا تجربه‌های مشابه را به آدم‌های مشابهی که موفقیت‌شان آزمایش شده و به نتیجه مطلوب رسیده نمی‌دهید؟ مثلاً در حوزه تاریخ معاصر و جنگ، تجربه کیمیا موفق بود؟
روزی که آقای جواد افشار به تیم کیمیا اضافه شد، ما ۶سال بود که روی فیلمنامه این سریال کار کرده بودیم. یعنی از این ۱۱۰‌قسمتی که پخش شد، ۸۵‌قسمت آن کامل نوشته شده بود. الان گفتنش راحت است! همین حالا سریال «برف بی‌صدا می‌بارد» که آقای آذربایجانی کلید زده، در ادامه همان است. سریالی که ۶-۵سال کار شده و فیلمنامه‌اش نوشته شده است.

پس مشکل سریال شاهرگ، زمانی است که برای فیلمنامه‌اش گذاشته شده؟
نه اصلاً مشکلی ندارد. هر کاری را باید در میزانسن و با اقتضائات خودش سنجید.

بیایید یک معیار ثابت و مشترک برای اثر موفق بگذاریم. مثلاً دیده شدن حداکثری سریال…
یک موقع برای مخاطب عام اینطور ارزیابی می‌کنیم که فلان کار انقدر دیده شده و کار دیگر انقدر. یک موقع است در مقام ارزیابی حرفه‌ای می‌گوییم این کار مختصاتش این بوده و کار دیگر در مختصات دیگری انجام شده است. حالا بر‌اساس زمانی که به آن داده‌اید، کارگردانش، پولش و سایر مختصات، حالا نتیجه، اتفاقاً قابل دفاع است. اما کار دیگری را با مختصات قوی شروع می‌کنید اما نتیجه مطلوب نمی‌شود، پس قابل دفاع نیست. ماجرای اثر فرهنگی اینطور است.

چرا وارد رقابت در عرصه شبکه نمایش خانگی و «وی‌اودی‌ها»‌ نشدید؟
من دو سال قبل کاری را برای نمایش خانگی شروع کردم ولی آن زمان این جنس کارهایی که من دنبال‌شان هستم خواهان نداشت با این که من پیشنهاد مشارکت را هم به حوزه هنری دادم که کاری از این جنس در نمایش خانگی باشد. حرفم هم این بود که این سریال‌ها دارند ما را به مسیر دیگری می‌برند. صحبت هم کردیم اما بعد متوجه شدم نه، مثل این که حوزه هنری دنبال فلان کار است!

البته تکذیب کردند…
نه تکذیب که شوخی است. آقایان قبل از این که آن کار را شروع کنند، بنایشان این بود که پروژه من را کلید بزنند. نویسنده‌اش هم اتفاقاً همین آقای عنقا بود. کار متفاوتی بود و همان موقع به من می‌گفتند اینکه یک «کار تلویزیونی» است! ببینید مدیران حوزه هنری به من می‌گفتند این کار را که در تلویزیون می‌شود ساخت! من می‌گفتم یعنی چه؟ یعنی کاری که نگاه درستی به خانواده داشته باشد، فقط مال تلویزیون است؟! به هرحال نهایتاً به این نتیجه رسیدند که ممکن است آورده مالی برایشان نداشته باشد یا مخاطب شبکه نمایش خانگی دوست دارد این جنس کارهای لوکس ببیند و منصرف شدند.

یعنی به تفاوت فضای فیلمسازی برای نمایش خانگی، سینما و تلویزیون اعتقاد ندارید؟
حتماً باهم فرق دارند. سازنده باید تفاوت قاب‌ها را بشناسد و بداند برای کجا دارد چه‌کار می‌کند اما به این معنی نیست که اعتقاداتش را زیر پا بگذارد. متاسفانه فضا را در نمایش خانگی طوری کردند که پسند هر مخاطبی به هر شکل محوریت پیدا کرد. آنقدر هم در ارشاد که قرار بود ناظر باشد، روی این مسیر پافشاری کردند که یک پیغام ناخواسته‌ای به دوستان هم‌صنف ما ارسال شد که هر چه تولید کنید، این جا نمایش داده می‌شود و نهایتاً کل نمایش خانگی، روی هوا رفت. الان از یک طرف ارشاد دو دستی می‌خواهد «وی‌اودی»‌ها را نگه دارد از یک طرف هم دیگر با این اوضاع امکانش نیست.

جایی گفته‌اید که مدیران تلویزیون می‌توانند انتخاب کنند که ۳۰‌سریال درجه دو داشته باشند یا پنج سریال درجه یک. خودتان در مقام تهیه‌کننده به این توصیه چطور عمل کرده‌اید؟
مدیران تلویزیون اول باید درک کنند که تولید یک اثر نمایشی با کارهای دیگر مثل تاک‌شو فرق دارد. کار نمایشی زمان‌بر است و اصلاً یکی از فاکتورهای مهم کیفیت، زمان‌بری است. اما عمر مدیریت‌ها از مدیر شبکه تا مدیران گروه‌ها در تلویزیون ما کوتاه است و معنایش این است که مدیر می‌خواهد در این فرصت کوتاه، دوان دوان چند پروژه را به نام خودش بزند. در حوزه نمایشی این اتفاق نمی‌تواند بیفتد چون کارها سرعت می‌گیرد و از کیفیت می‌افتد. سریال فست‌فود نیست که شما ظرف دو سه ماه آن را به آنتن برسانید. البته من آن‌ها را هم درک می‌کنم. بالاخره خصوصاً در این شرایط کرونایی پر کردن آنتن سخت است، ولی باید بپذیریم که کار با کیفیت بستگی زیادی به زمان و پول دارد.

پس شما مدعی هستید که کارهای درجه یکی را شروع کرده‌اید که بعداً به علت مناسبات تولید افت داشته‌اند
ببینید تلویزیون باید بپذیرد که به‌عنوان یک رسانه اگر چند بار محتوای بیخود تولید کند، بالاخره مخاطب آن را کنار خواهد گذاشت. این مسأله شاید تا ۱۵‌سال قبل شوخی بود چون رقیبی وجود نداشت و تلویزیون خیالش جمع بود اما حالا رقیب هست. نمی‌شود فقط کنداکتور را پر کرد. چه کسی گفته است این سه شبکه سراسری هر شب باید سریال اورجینال داشته باشند، پول ندارید شبی یک سریال اورجینال بسازید! چون مهم‌ترین مشکلی که این روزها سازمان می‌گوید که درگیرش است، پول است. یک بنده‌خدایی برایم تعریف می‌کرد که چند سال پیش مدیر یک نهاد فرهنگی شدم بعد به دیدار آقا رفتم. ایشان دو سؤال از من پرسیدند. گفتم چه سوالی؟ گفت اول پرسیدند نهاد متبوعت، چقدر بودجه دارد؟ گفتم مثلاً ۱۰۰‌میلیارد تومان بودجه‌مان است و داریم تلاش می‌کنیم آن را به ۱۱۰‌تومان برسانیم. بعد سؤال دوم را پرسیدند که از این ۱۱۰میلیارد تومان، چقدرش هزینه‌های جاری و حقوق و این بحث‌هاست؟ گفتم حدوداً باید ۹۵‌‌میلیارد تومان را برای حقوق و هزینه‌ها بگذاریم. ایشان گفتند من برای دستگاه فرهنگی که فقط ۱۵‌تومان برای تولید اثر فرهنگی بودجه دارد، رهنمودی ندارم! آنجا راه افتاده تا شما حقوق بدهید نه اینکه تولید فرهنگی داشته باشید. متاسفانه الان میزانسن تلویزیون هم همین است و خود مدیران هم می‌دانند. ۸۰‌درصد بودجه سازمان صرف هزینه‌ها و حقوق‌ها می‌شود.

درباره رانت داشتن و نداشتن شما، زیاد صحبت شده و شما هم پاسخ‌هایی داده‌اید. یکی از چیزهایی که به طرح این مسأله دامن می‌زند این است که سریال شکست‌خورده بسازید اما باز هم به کار ادامه دهید. دفاع‌تان از خودتان چیست؟
بعضی از رسانه‌ها‌خودشان به صورت خودساخته، یک سریال‌راشکست‌خورده معرفی می‌کنند.

مشخصاً سریالی مثل «سر دلبران» می‌تواند سریال موفقی دانسته شود؟
مشکل این است که ما یک کاری را که در سلیقه خودمان یا رسانه‌مان نیست، شکست‌خورده معرفی می‌کنیم. مثلاً یکی از رسانه‌ها در مورد همین «شاهرگ» خیلی تلاش کرد که جو راه بیندازد اما بعد که دید مردم دارند کار را دنبال می‌کنند، سکوت کرد. سال‌۹۱ فیلم «سر به مهر» اکران شده و در جشنواره هم سیمرغ برده بود؛ جایی یک منتقد را دیدم و به او گفتم این فیلم مال من است. چرا مدام این طرف و آن طرف می‌نویسی که فیلم مال شهرداری است؟ شهرداری چه مشارکتی در این کار داشته است؟! چرا فکر می‌کنی شهرداری در آن مشارکت داشته؟ بالاخره گفت چون دو سکانس از فیلم در برج میلاد و پردیس ملت فیلمبرداری شده است این فکر را کردم! بعضی مواقع اینطوری است. ما یک چیزهایی را آنقدر می‌گوییم که خودمان هم باورمان می‌شود.
«سر دلبران» یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های ماه رمضان تلویزیون بوده است. ممکن است خودم هم دوستش نداشته باشم چون آنطور که می‌خواستیم در نیامد. همه ما، هم من هم آقای لطیفی هم موسسه اوج وهم نویسنده، تلاش‌مان را کردیم که حرف مهمی با محوریت مسجد بزنیم.اما همین سریال جزو پربیننده‌ترین‌ها بوده و من هنوز که هنوز است درباره آن نظرات مثبت دریافت می‌کنم و برای خودم هم عجیب است. این جوری صفر و صدی نباید نگاه کنیم.

و در مورد رانت…
من ۲۰‌سال است که دارم با تلویزیون همکاری می‌کنم. در این ۲۰سال، این را محکم و با اعتقاد می‌گویم که هیچ کاری را تلویزیون به من نداده است. هیچ‌وقت فیلمنامه یا طرحی که تلویزیون بگوید شفیعی این را بساز در کارنامه‌ام وجود نداشته و ندارد. همیشه ایده‌هایی بوده که از سمت ما به تلویزیون رفته است.

پس آقای شفیعی چه دارند که دیگران ندارند که طرح‌های‌شان اینقدر پشت سرهم مورد قبول قرار می‌گیرد و وارد ساخت می‌شود؟
باید از مدیران بپرسید. البته که باید بگویم من هم طرح‌هایی می‌برم که حدی از استاندارد تلویزیون را داراست. این کاری است که بلدم و می‌دانم چه طرح‌هایی وقتی در مقایسه قرار بگیرد، مورد قبول واقع خواهد شد. مدیران تلویزیون واقعاً به ایده اهمیت می‌دهند و برای‌شان مهم است و البته بعد هم در تولید مدام چکش می‌خورد و مدام می‌گویند این چیزها خط قرمزی است و حذف می‌کنند. چه خوب است من فیلمنامه همین «زمین گرم» را بعد از پخش بدهم چاپ کنید! اصلاً یک چیز دیگر بوده و به چیز دیگری تبدیل شده است. من اسم این‌ها را رانت نمی‌گذارم. به آن مدیر شبکه حق می‌دهم چون او هم اگر کار درست درنیاید، زیر سؤال می‌رود.

موسسه رسانه‌ای داشتن با کار تهیه و تولید فیلم تداخل ندارد؟
کار رسانه یک علاقه قدیمی بود که من از اوایل دهه‌۹۰ بالاخره آن را جدی کردم. البته الان پشیمانم.

از چی؟
از اینکه این درک وجود ندارد که شفیعیِ تهیه‌کننده با شفیعیِ خبرنگار دو نفر جدا هستند و این بیشتر دارد به من آسیب می‌زند.
آن دوستانی هم که علاوه بر تولید مثلاً وارد سینماداری هم شدند، می‌توانند همین ادعا را بکنند
سینماداری یک فعالیت خدماتی است ولی کار رسانه‌ای کار فرهنگی محض است.

فارغ از شخص شما، اساساً معتقد نیستید که فعالیت رسانه‌ای با فعالیت تولید در حوزه سینما تداخل پر حرف و حدیثی می‌تواند ایجاد کند؟
چرا حرف من هم همین است که بعد از این مدت این تداخل‌ها بیشتر برای من آسیب داشته است.

مثلاً؟
مثلاً صبا چیزی می‌نویسد و همکار تهیه‌کننده من ناراحت می‌شود. صبا چیزی می‌نویسد و فلان مدیر تلویزیون یا نهاد دلگیر می‌شود.

حتماً محاسنی هم دارد
من چیزی ندیده‌ام. تا به حال برای من هیچ محاسنی نداشته است. حتی خبر کارهایی که ما انجام می‌دهیم آخرین مرحله به خود صبا می‌رسد و اول به خبرگزاری‌های دیگر می‌رود. گاهی هم آنقدر در صبا کارهای خودم را تند نقد می‌کنند که من می‌گویم لااقل کمی آرام‌تر بزنید! صبا هیچ‌وقت پرزنت مجموعه موازی خودش نبوده است.

 

دسته بندی
ارتباط با ما
مجموعه‌های مرتبط